سپهر پورشيرازيسپهر پورشيرازي، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره

سپهره آسموني

تو مرا مادر صدا كردي،عزيزه جانم

اينو براي وبلاگ سپهر نوشتم   مي آمدي يا نمي آمدي، من پير ميشدم. ولي با تو پير شدن،چهره ي ديگري دارد. پير شدن همگام با جوان شدن🌱. وقتي خدا نعمته مادر شدن را به من داد، با تو صدر نشين شدم. با تو لذت روئيدن و شكفته شدن را از نزديك ديدم. با تو از نزديك لذت داشتنه خنده ايي زيبا را لمس كردم. با تو از هيچ ،همچيز شدن را احساس كردم. امروز روزه من است،همان روزي كه از بودنت ،براي من شد. روزه مادر مبارك
21 فروردين 1394

بازي ميكنيم

👦👦👦👦👦   میدونی سپهرم،پسرم یه لحظه هایی هست...منحصر میشه به من و تو...   مثل لحظه هایی که با هم بازی میکنیم...   میدونم بازی ذهنت رو خلاق تر و سلولهای مغزت رو فعالتر میکنه...   اما برای منم یه لحظه هایی رو ثبت میکنه که شاید حسم غیر قابل توصیف باشه...   خوشحالم میتونم باهات بازی کنم...خوشحالم کودک درونم هنوز بیداره...خوشحالم به بهونه ی تو فرشته ی کوچولو منم میتونم دوباره بچگی کنم...منم با يه عالمه اعتماد بنفس پا به پاي تو نقاشي ميكشم..   میخوام بازی هایی که باهم میکنیم رو برات ثبت کنم...   شاید خیلی هاشون اسم بازی نشه گذاشت روش...اما برای من همینکه تو لذت ببری و ذو...
16 فروردين 1394

بهشت زميني ام

👦👦👦👦👦   به نام خالقم   اين روزها دلتنگم ،دلتنگه مادر،دلتنگه پدر،دلتنگه براردرهايم،دلتنگ روزهاي خوب و خوش كودكي..   ولي با تو اي شوره زندگي ام،همه چيز رنگ ميگيرد.   با تو حتي دلتنگي ،به كمترين ميزان خود ميرسد...   خدا جون ميبيني چقدر شيرين است..   خدا جون ديدي چه جوري سعي ميكنه منو سورپرايز كنه....دست بر روي چشم..و سورپرايز   خدا جوني بالاخره گذشت اون صبح هايي كه هر چه تلاش ميكردم نميخنديد.   حال مي آيد و ميخندد و يك روزه زيباي ديگر را شروع ميكنيم.   بازي و بازي و بازي...   چقدر مهربان است...كاملا پيداست تازه از بهشت آمده..   ...
14 فروردين 1394
1